. .-WE_ ARE _ARMY _FOREVER-



تهیونگبا سرعت رفتم به قصر 

توی اتاق درو خودم واکردم و بلند گفتم 

بسه دیگه بیرون

ولی کسی توجه نکرد

دوباره با صدای بلند تر گفتم

یکی از خدمتکارا ک انگار رئیس بقیه بود گفت عالیجناب ببخشید ما از مادرتون

ملکه این کشور دستور گرفتیم

تهیونگاگه اون ملکس من شاه ایندم 

وبا سرعت رفتمو رو صندلیم نشستم

وب کار کردنشون نگاه کردم

ولی خدایی خیلی تمیز شدهدبود اتاقمblush

تو فکر بودم ک دیدم یکی از خدمتکارا داره میز جلومو با ضرافت تمیز میکنه

تهیونگهی تو اسمت چیه

-ام عالیجناب بنده جعون جانگ کوک هستم .کار بدی انجام دادم؟؟؟

تهیونگنه اتفاقا خوبه کارت   قبلا تو قصر بودی

کوکنه عالیجناب جدیدا منو بعنوان خدمتکار پذیرفتن  به پولش نیاز دارم

تهیونگ. .نیاز؟

کوک.بله سرورم.خواهرم مریض شده فقط منو داره

تهیونگ. اووه .

 

پاشدم و رفتم تو بخش ثبت احوال و مدارک قصر

ادرس محل زندگیشو دراوردم

ب یکی از ندیمه هام گفتم یدست لباس معمولی بده بهم

لباسمو ک عوض کردم رفتم بازار

یه طبیب رو با خودم ب خونشون بردم

وقتی وارد شدم ی خانومی اومد و گفت شما کی باشین؟؟

تهیونگ. .سلام منو برادرتون از قصر فرستاده. دوستشم  براتون طبیب فرستاده

و رفتیم داخل تا معاینه شه


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نیوزباکس (ابزار شنیدن شبکه‌های اجتماعی) تولیدی دختر باسلیقه گوگلش کن وبلاگ رسمی مدیر وبگاه عالی نیوز کامران کراماتیان مشاور املاک منطقه یک تهران مطالب مفید دفتروکالت قزوین *** مشاوره رایگان*33236356-028** تزیینات سالن عروسی مدرن تخت | 02177181178 مجله اینترنتی نکس وان